چی بگم؟؟؟

چی بگم ؟؟؟

اینروزا اینقد دلم از آدما و این دنیا گرفته که دیگه هیچی واسه گفتن ندارم ...

این روزا فک میکنم ،کسی دیگه دوس نداره بام بچته جز دلارام ، بقیه انگار طفره میرن 

نمیدونم ، آنا هم از وختی اون حرفاروبش گفتم دیگه بهم هیچی نمیگه ، حرف نمیزنه ...

چی بگم ؟؟؟

دیگه نمیخام از این همه تلخی بنویسم

نه نمیخام ....

تموم .... 

اشک

نشستم اینجا و اشکام سرازیر شده بی اینکه بخام ،نمیتونم جلوشونو بگیرم 

دلم یه دنیا حرف زدن میخاد و دستام به نوشتن این همه تلخی نمیره ...


دلم یه شونه میخاد ،یه آغوش برای گریه کردن 


لعنت به تویی که هروخ بت نیاز داشتم نبودی ،لعنت 

حرف

خیلی حرفا برای گفتن دارم اما ...

شاید بعضی خاطرات باید فراموش بشن 



امروز دلی استخدام شد ، واسش خیلی خوشحالم ... انرژیی که توو صداش بوود بم ثابت کرد حالش خوبه این چن وخ نگرانش بوودم 

خداروشکر

این روزا

از وختی ماجرارو به آنا گفتم چن تا از رازامو آنا خیلی غصه دار شده 

دلم نمیخاس اینطوری بشه ، نمیدونم اون شب چم شده بوود که یهو قفل دهنم باز شدو هر بود ریخ بیرون 

حالا دیگه بام حرف نمیزنه ...

میگه تو به اندازه کافی داری خودت 

نمیخام اینجوری بشه 

هنوز اون وب دیگه رو راه ننداختم ، آخه آنا گف با اسم مستعار ننویس ، میگه اونجوری داغون میشی 

نمیدونم ، خیلی گیرم بینشون 

شاید نوشتم اما گفتم داستان ها مال دوستمه ...آخه نمیخام سارا بدونه 

از همه بدتر اینکه نمیخام همه مث آنا بشن و دیگه بام نحرفن 

هنوزم دزگیرم با خودم 

با همه چی 

خیلی وخته اینجا ننوشتم و کلی حرف دارم برا نوشتن اما خب الان کار دارم باس برم باز میام و کلی خبر دارم برا نوشتن ...

میخام از این به بعد کامنت مسخره ندازم 

انگار بعضیا خوششون نمیاد ...

حالا میام توضیح میدم 

اشلی

مسنجر خرابه و مجبورم با یاهو میل برم ... 

رفتم ... 

اشلی آن شده ... 

بدیه یاهو میل همینه که همه آیدی هارو توو خودش نگه میداره ... 

 

دوباره دلم ریخ پایین ... 

دوباره داغون شدم  

دوباره بش پی ام دادم  

نوشتم بدیه یاهومیل اینکه اونایی که نیستنو میاره جلوچشات ،و خاطارتتو زنده میکنه توو اون ذهن لعنتی ...و این دردناکه ... 

و اشلی مث همیشه هیچی نگف ...بازم سکوت کرد ...