خ مثل خفگی

خدایا دارم کم میارم

دارم خفه میشم

میشه به دادمون برسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ب مثل بغض

مثل یه بغض که نباید بشکنه ...


یه بغض که گیر کرده و ذره ذره داره خورد میشه ...

ت مثل تنهایی

امروز بیشتر از اینکه خسته باشم تنهام 



کاش لااقل ادم حرف زدن بودم ...لعنت ب من ک نیستم :)

fb

ف.ب رو دی اکتیو کردم دیدم هیچی نداره واسم

من تنها بودم وقتی ایرج بم محل نمیداد 

راستش تنهایی رو ترجیح میدم 

این بهتره

اون 17 سال ازم بزرگتره واقعیت و منطق میگه بیخیالش باید شد

شاید برام حکم یه پدرو داش

نمیدونم

حالا دیگه اهمیتی نداره

من راضیم



نمیدونم چرا وقتی این پستا روخوندم یه جورایی خنده م گرف

شبیه ی ادمایی اینارو نوشتم ...

ح مثل حرف

حرفامو ب بهروز زدم

نمیدونم 

جفتمون میدونیم که همو دوس داریم اما منطقمون باعث میشه ازهم دور باشیم 

شاید احمقانه باشه اما من هرچن دوسش دارم اما حاضر نیستم ازادیمو بخاطرش از دست بدم ...


دیشب حرفامو زدم و گفتم میشم همون اسکارلت سابق ...

شدم الان شدم همون دخترک قبلی