هنوزم...

این معده درد لعنتی راحتم نمی‏ذاره...

دارم داغون میشم...

تمام شد

بالاخره تمام شد

امروز همه چیزو برای مدت طولانی ای کنار میذارمو خلاص

دیگه از بودن تو محیط مسنجر و دیدن آی دی ِ محمد اعصابم خرد میشد

از کاراش و بی محلیاش از اینکه 

بیخیال

مهم اینکه کلن فراموش کردم همه چیو

حتا وبلاگمو

فقط و فقط اینجا

من عاشق اینجام

چون تووش آزادم

آزااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد ِ آزااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد

روزگار است دیگر...

خرید لپ تاپ موکول شد به بعد عید

دارم دیوانه میشم....

نامه دوم

سلام 

میدونی چقد اینروزا دلم برات تنگه؟

میدونی نه برای خودت برای اون فرشته ایکه از تو برای خودم ساختم

همون فرشته نجاتی که فکرش اینروزای سختو واسم آسونتر میکنه

میدونی اشلی جان

دیگه بودن یا نبودن ت مهم نیس ،خیلی وخته که مهم نیس

در واقع از همون اول اشتباه محض بود و محض

سخته بگم دوست نداشتم داشتم اما خب هرچیزی یه روز تموم میشه الان تنها چیزی که از تو باقی مونده فرشته ساخته ذهن منه که این روزامو باش سر میکم

خیلی خسته م

از این دنیا

از این خانواده

از تمام آدمها

دلگیرم

بغض دارم

اشک دارم

اشکایی که تمومی ندارن

نمیدونی چقد داغونم 

نمیدونی وختی دوتا راه پیش پام گذاشتن تا آینده مو مشخص کنم یعنی چی

نمیدونی وختی میگن یا باید ازدواج کنم یا مطابق میل اونا زندگی کنم یعنی چی

اشک دارم اشلی

هق هق دارم

یه آغوش میخام ...

کاش بودی

کااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش

نامه اول

سلام ...

نمیدونی چقد منتظر بودم تولدمو بم تبریک بگی اما نگفتی

نمیدونی چقد انتظار کشیدم تا این اینترنت لعنتی وصل بشه تا بتونم ببینم تو بم تبریک گفتی یانه

نمیدونم چی شد و این واسم همیشه یه سواله 

من که حرفی نزده بودم ...

نمیدونی که حالا هیچ حسی بت ندارمو واسم مهم نیس فقط میخاستم بدونم یادت مونده یا نه 

نمیدونی پارسال که واسه اولین و آخرین بار بم تبریگ گفتی چقد داغون شدم

نمیدونی چقد منتظر بودم ...نمیدونی....