نامه شماره 5

سلام!


خوبی؟

این روزها دیگه بت فک نمیکنم. نمیدونم چرا تصمیم گرفتم برات بنویسم .شاید چون تنها آدمی هستی که میتونم براش چیزی بنویسم .

خسته م .از حرف ها از شک و تردید ها

از این که بهم مث یه تبهکار رفتار میشه

از اینکه میبینم بقیه همیشه با زهرا خوبن .اونی که من میدونم داره به شوهرش خیانت میکنه و دوس پسر داره و ...

منی که هیچوخ دست از پا خطا نکردم .اگر دوستی دارم همه دوستیهام روی عرف و اجتماعیه .نذاشتم هیچوخ دوستیام از حدش خارج بشه .اما من همیشه متهمم به بد بودن ...

خسته م از اینکه 

خسته م حتا برای نوشتن

...



چن روز دیگه تولد 27 سالگیته ... تولد مبارک رفیق 

نامه چهارم

سلام اشلی جانم


اینروزا زیاد دلم هواتو میکنه ،نه هوای دوس داشتنتو ،هوای همه روزایی که مث یه کوه بودی برامو بت تکیه میکردم

شاید اون روزا تو اینو نفهمیدی اما برای من یه آرامش بخش بودی،مث والیوم 

اون روزا با حرفات بم اعتماد به نفس میدادی،آرامش میدادی

دلم یکی مث تورو میخاد که با حرفاش آرومم کنه 

بم کمک کنه تا از تنهاییم دربیام

دلم یه پشتوانه میخاد

دلم خیلی چیزا میخاد 

کاش میشد برگشت به همون موقع

کاش....

کاش میمودی و میدیدی که دارم همه رو یکی یکی از دس میدم

دیگه اینجا بودن بم آرامش نمیده 

دیگه با دوستام بودن خوشحالم نمیکنه

دیگه این دنیای مجازی منو به آرامش نمیرسونه

دیگه نمیتونم اینجا خودمو گم و گور کنم ...

خیلی خسته م خیلی

نامه سوم

اشلی سلام

فقط اومدم بگم مامان رید به همه حسای قشنگم همین



دلم حرف میخاد

دلم گریه

نفرت

بیخیال

نامه دوم

سلام 

میدونی چقد اینروزا دلم برات تنگه؟

میدونی نه برای خودت برای اون فرشته ایکه از تو برای خودم ساختم

همون فرشته نجاتی که فکرش اینروزای سختو واسم آسونتر میکنه

میدونی اشلی جان

دیگه بودن یا نبودن ت مهم نیس ،خیلی وخته که مهم نیس

در واقع از همون اول اشتباه محض بود و محض

سخته بگم دوست نداشتم داشتم اما خب هرچیزی یه روز تموم میشه الان تنها چیزی که از تو باقی مونده فرشته ساخته ذهن منه که این روزامو باش سر میکم

خیلی خسته م

از این دنیا

از این خانواده

از تمام آدمها

دلگیرم

بغض دارم

اشک دارم

اشکایی که تمومی ندارن

نمیدونی چقد داغونم 

نمیدونی وختی دوتا راه پیش پام گذاشتن تا آینده مو مشخص کنم یعنی چی

نمیدونی وختی میگن یا باید ازدواج کنم یا مطابق میل اونا زندگی کنم یعنی چی

اشک دارم اشلی

هق هق دارم

یه آغوش میخام ...

کاش بودی

کااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش

نامه اول

سلام ...

نمیدونی چقد منتظر بودم تولدمو بم تبریک بگی اما نگفتی

نمیدونی چقد انتظار کشیدم تا این اینترنت لعنتی وصل بشه تا بتونم ببینم تو بم تبریک گفتی یانه

نمیدونم چی شد و این واسم همیشه یه سواله 

من که حرفی نزده بودم ...

نمیدونی که حالا هیچ حسی بت ندارمو واسم مهم نیس فقط میخاستم بدونم یادت مونده یا نه 

نمیدونی پارسال که واسه اولین و آخرین بار بم تبریگ گفتی چقد داغون شدم

نمیدونی چقد منتظر بودم ...نمیدونی....