اشلی

نمی دونم از کجا شروو کنم .اولین بار با اشلی تو مسنجر اشنا شدم . عید بود . پارسال .اولین ادمی بود که اددم کرد و من نمیدونستم آیدیمو از کجا آورده ...چن بار ازش پرسیدم و سرسری جواب داد ...راستش هنوزم نمیدونم .

من خیلی رابطه خوبی با پسرا ندارم . اونم مث همه برام یه غریبه بود که باید ازش ترسید .هرچن میترسیدم اما حس خوبی نسبت بهش داشتم ...حسی که تو وجود هیچکسی پیداش نمیکردم ...هرچی بود این رابطه شروو شد ...نمیدونم ولی هرچی بیشتر میگذش حس خوبم بهش بیشتر میشد احمقانه بود ولی بود ...ازش خوشم میومد ...بماند که از همون اول زیاد دعوامون میشد و همیشه اون بود که عذرخاهی میکرد ، حتا اگه اشتباه از طرف من بود ...

خلاصه اینکه همیشه رابطمون تو آف گذاشتن بود ...من واسه اون و اون واسه من ...فک کنم حدود یه ماهی گذشت تا وختی که من رفتم یه شب واسش آف بذارم دیدم ،بهم جواب داد ...داشتم ذوق مرگ میشدم ...

خوشحال بودم ...اما الان ....


ادامه دارد...

آغاز!!!

اول هرچیزی سخته ....شروو نوشتم سخته ... مدت هاس دارم فک میکنم چی باید بنویسم ...از کجا باید شروو کنم ... اینجا یه وبلاگ شخصیه ...یه دفترچه خاطرات که دلم نمیخاد هیچکسی اینجا رو بخونه ... اینجا مینویسم چون هیچ جای دیگه امنیت ندارم ...دلم میخاد خودم باشم و همه دغدغه هامو بنویسم ...شاید از افکار مخزخرفم  خلاص شم ...

خلاصه اینجا منو دلم ...

نه میخام ادبی بنویسم نه چیزی که مخاطب داشته باشه ..ترجیح میدم کسی نیاد تو این وبلاگ...کسی نخونه ....سکوت برام بهترین چیزه...


اسکارت شخصیت اساطیری منه ...شخصیتی که با همه وجود دوسش دارم ...

خیلی به هم شبیهیم ...هردو اشلی داریم که مارو نمیخاد...لج باز ...یه دنده ...مقاوم ...