Dilim agramagh istir

Dilim agramagh istir...Daneshma ,faghat aal gujaghiva mani , oup mani
man faghat bujurse aramlasharam..

نامه شماره 5

سلام!


خوبی؟

این روزها دیگه بت فک نمیکنم. نمیدونم چرا تصمیم گرفتم برات بنویسم .شاید چون تنها آدمی هستی که میتونم براش چیزی بنویسم .

خسته م .از حرف ها از شک و تردید ها

از این که بهم مث یه تبهکار رفتار میشه

از اینکه میبینم بقیه همیشه با زهرا خوبن .اونی که من میدونم داره به شوهرش خیانت میکنه و دوس پسر داره و ...

منی که هیچوخ دست از پا خطا نکردم .اگر دوستی دارم همه دوستیهام روی عرف و اجتماعیه .نذاشتم هیچوخ دوستیام از حدش خارج بشه .اما من همیشه متهمم به بد بودن ...

خسته م از اینکه 

خسته م حتا برای نوشتن

...



چن روز دیگه تولد 27 سالگیته ... تولد مبارک رفیق 

شک...

بم شک دارن ...

شک میکنن هرچن که دارم صادقانه رفتار میکنم



حس تلخیه...

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــــــخـــــــــــــــــــــــــــــــــ

fb

ف.ب رو دی اکتیو کردم دیدم هیچی نداره واسم

من تنها بودم وقتی ایرج بم محل نمیداد 

راستش تنهایی رو ترجیح میدم 

این بهتره

اون 17 سال ازم بزرگتره واقعیت و منطق میگه بیخیالش باید شد

شاید برام حکم یه پدرو داش

نمیدونم

حالا دیگه اهمیتی نداره

من راضیم



نمیدونم چرا وقتی این پستا روخوندم یه جورایی خنده م گرف

شبیه ی ادمایی اینارو نوشتم ...

ح مثل حرف

حرفامو ب بهروز زدم

نمیدونم 

جفتمون میدونیم که همو دوس داریم اما منطقمون باعث میشه ازهم دور باشیم 

شاید احمقانه باشه اما من هرچن دوسش دارم اما حاضر نیستم ازادیمو بخاطرش از دست بدم ...


دیشب حرفامو زدم و گفتم میشم همون اسکارلت سابق ...

شدم الان شدم همون دخترک قبلی